در انتهای فاز قبل، یعنی فازِ استارتاپ، باید یک چشمانداز خوب از پروژه و نیز توصیف جزئیات مربوط به حدود ۲۰ درصد از مواردِ کاربردِ سیستم (نیازمندیهای کارکردی)، بهدست آمده باشد. البته، برای بقیهی مواردِ کاربردِ (Use Case) شناختهشده در فاز اول، توصیف مختصری نیز ارائه شده است.
در انتهای فاز معماری، باید بخشِ عمدهای از مواردِ کاربردِ سیستم، شناختهشده و توصیف شده باشند. برخی از مواردِ کاربرد بسیار سادهاند و یا اینکه شباهت زیادی به بقیهی موارد کاربرد تشریح شده دارند، شاید تفاوتشان این باشد که روی دادههای متفاوتی کار میکنند. توصیفِ این مواردِ کاربرد را میتوان به فازِ بَعد (یعنی فازِ ساخت) موکول نمود. البته، ممکن است هیچگاه نیازی به توصیف رسمی این دسته از مواردِ کاربرد نباشد. توجّه داشته باشید که تشریحِ جزئیات چنین مواردِ کاربردی، هیچ ریسک عمدهای را موردِ خطاب قرار نمیدهد.
همچنین، در صورت لزوم، باید یک پیشالگو (prototype) برای واسطِ کاربر مربوط به هر یک از مواردِ کاربرد عمدهی سیستم تهیه شود. هر یک از مواردِ کاربرد را با کاربران نهایی مورد بررسی قرار دهید تا از صحّت آنها مطمئن شوید. استفاده از پیشالگوی واسط کاربر در تست مواردِ کاربرد به همراه کاربران، بسیار مفید است.
در حین توصیف مواردِ کاربرد و تشریحِ جزئیات مرتبط با آنها، ممکن است یکسری مواردِ کاربرد دیگر هم پیدا شده و اولویتبندی شوند. در ضمن، باید همواره واژهنامه(glossary) را بهروز رسانی کنید.
در پروژههای کوچک، ممکن است یک نفر هم نقش تحلیلگر و هم نقش برنامهنویس را ایفا نماید. در این صورت، مستندسازی کاملِ مواردِ کاربرد، ضرورتی ندارد و همگام با پیادهسازی مواردِ کاربرد، تست و بررسی صحت آنها قابل انجام میباشد.
انتظار میرود که در پایان فازِ معماری و برای دستیابی به هدف اولِ این فاز، در حدود ۸۰ درصد نیازمندیهای اساسی سیستم شناختهشده و جزئیات مرتبط با آنها در قالب توصیفهای مربوطه، مستند گردد. در حین پیادهسازی مواردِ کاربرد در طول فازِ ساخت، هر یک از این مواردِ کاربرد در صورت لزوم، پالایش خواهند شد. ممکن است درفازِ ساخت هم، یکسری مواردِ کاربرد دیگر پیدا شود، ولی این موضوع عمدتاً به صورت یک استثناء است.