در طول فاز معماری، عمدتاً با ریسکهای فنی، ریسکهای مرتبط با جلبِ توافق روی نیارمندیهای سیستم، و نیز ریسکهای مرتبط با راهاندازی و آمادهسازی بستر و محیط تولید روبرو هستیم که باید مدیریت شوند. با نزدیکشدن به انتهای فاز معماری، اطلاعات دقیقتری در رابطه با پروژه بهدست میآوریم. این اطلاعات میتواند ما را در دقیقتر نمودن تخمینهای مربوط به زمان و هزینه که پیش از این در فاز استارتاپ و یا قبل از آن و در ابتدای پروژه ارایه شده بود، یاری میدهد.
با توجه به اینکه بخش عمدهای از نیازمندیهای سیستم در این فاز شناسایی میشود، سند چشماندازِ (vision) پروژه نیز بهروز رسانی میشود. بدین ترتیب، این سند که تصویری از ماهیّت پروژه و ابعاد آن را ارائه میدهد تا حد زیادی تثبیت میگردد.
با ایجاد یک چارچوبِ ساختاری مستحکم، تحتِ عنوان معماری قابل اجرا (Executable Architecture)، قسمت عمدهای از مساله را حل نمودهایم. آنچه باقیمانده، بیشتر شبیه پر کردن چالهها و بزرگتر نمودن سیستم، میباشد. بدین ترتیب میتوانیم با تقریب نسبتاً خوبی، میزان و حجمِ کارهای باقیمانده را تخمین بزنیم.
با انجام تکرارهای مختلف در این فاز، از میزان بهرهوری و نحوهی کار افرادِ تیم، ابزارها و تکنولوژی، درک خوبی بدست خواهیم آورد.
با تسکین بخش عمدهای از ریسکهای فنی، امکان نزدیکتر کردن تخمینهای بالا و پایینِ هزینههای زمانی و مالی فراهم میشود. در این فاز، نه تنها فرصت داریم که تخمینهای بهتری ارائه دهیم، بلکه میتوانیم با کمکِ یک معماری مناسب، زمینهی تعدیل در هزینهها را نیز فراهم کنیم.